تنها یکبار میتوانستدر آغوشش کشدو میدانست آنگاه چون بهمنی فرو میریزدو میخواست به آغوشم پناه آورد؛نامش برف بودتنش برفیقلبش از برفو تپشش صدای چکیدن برفبر بامهای کاهگلی،و من او راچون شاخهای که زیر بهمن شکسته باشددوست میداشتم. شعر کوتاه...
ما را در سایت شعر کوتاه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mrobaiia بازدید : 90 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 3:12